اینجا نه برق هست نه آب و نه بهداشت و درمان؛ اینجا نه از مسئولی خبری میشود و نه حتی از آنتن موبایل و سیگنال رادیو و تلویزیون؛ اینجا نه اخبار معنایی دارد و نه سیاست؛ زندگی در اینجا سالها است به حاشیه رفته و زمان دهها سال است متوقف مانده …
تصور پا گذاشتن به نقطهای آن قدر دور افتاده که حتی کودکانش در تمام عمر، “جعبه جادویی تلویزیون” را به چشم ندیدهاند و حس فشردن کلید برق و روشن شدن فضای تاریک، برایشان باور نکردنی است، آن قدر غیر قابل باور هست که پیه ۲۰۰۰ کیلومتر سفر را به تن بمالی و تمام سختی و نا امنی رسیدن به این نقطه را به جان بخری؛ غیرقابل باور است مجسم کردن زندگی مردمانی که هیچ تصوری از زندگی امروز و مظاهر بَدَوی آن هم ندارند؛ از تلویزیون و تلفن و برق و اخبار و جنجالهای سیاسی و فوتبالی تا تغذیه و بهداشت و حتی سرپناهی امن؛ آنقدر غیرقابل باور که حس ماجراجویت را زنده میکند و وقتی پا به این سفر میگذاری، میتوانی حس عجیب کریستف کلمب در کشف نقطهای ناشناخته روی این کره خاکی را بعد از قرنها در وجودت حس کنی …
برای مشاهده بقیه به ادامه مطلب بروید...
نظر فراموش نشه😉